۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

سرنوشت

تکیه داده ام به باد
با عصای استوایی ام
روی ریسمان آسمان
ایستاده ام
بر لب دو پرتگاه ناگهان
ناگهانی از صدا
ناگهانی از سکوت
زیر پای من
دهان دره ی سقوط
مانده است باز
ناگزیر
با صدایی از سکوت
تا همیشه
روی برزخ دو پرتگاه راه می روم
سرنوشتم سرودن است...

۲ نظر:

فاطمه سیفان گفت...

الناز این خیلی خوبه! :)
فقط اون آخرش اگه بود " سرنوشت ِ من سرودن است" به جای "سرنوشتم سرودن است" وزت بهتر در نمیومد؟

النازکرمی گفت...

ممنون فاطمه!
واللا نمی دونم! از وقتی اینو خوندم هی با خودم تکرار کردم جفتشو! به نتیجه نرسیدم! :-؟