۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

پیراهن پاره کردگی سینه به سینه

فرزانگان، کلاس پژوهش، آخر کلاس، جلسه ی آخر
کاری برای انجام دادن نداشتیم. من هم خسته شده بودم. همه ی پروژه ها و کار ها معلوم بود. که بچه ها با هم بحث شان شده بود و کم کم صدایشان آنقدر بلند شده بود که من هم قاطی گفتگو شان شدم. طبق معمول همان دغدغه ی تکراری انتخاب رشته که بالغ بر 2 سال است  بین شاگرد هام می بینم و بدون اینکه علاقه ای داشته باشم نقش مشاور پیرهن پاره کرده را به عهده می گیرم! یکی می گه معلومه که تجربی رو می خوام اما رشته هاش....
همان درگیری احمقانه ی عام در مورد این رشته ی مزخرف. دیگر از جنگیدن و دفاع از علم و رشته های نوپا خسته شدم. از تبلیغ خسته شدم. اصلا به من چه ! می خواهم بذارم در اشتباه غلط بزنند! بالاخره روزی خودشان می فهمند. البته اگر به زور سازمان سنجش و حفظ آبرو نخواهند بفهمند.

یک ساعت تمام به سوال هاشان راجع به رشته و خون و عفونت و جراحی و .... جواب دادم بعد رسیدم سر مولکول و عصب و سلول و نانو!

بعد از کلی سوال و جواب بحثشان اینقدر تخصصی شد تا به اینجا رسید که من فکر می کردم یه مشت ام .دی گرفته دارند راجع به انتخاب رشته ی رزیدنتی بحث می کنند. یکی می گفت اه اه اورولوژی خیلی آشغاله! آخه زنان هم شد تخصص؟ من که عمرا برم دندون! روانپزشکی؟ برو بابا هرچی خل و دیوونه س میاد پیشت!
جمله ی آخر اینقدر بهم فشار آورد که دلم خواست داد بزنم که آخه بچه! تو می دونی چند سال تا اون موقع مونده؟  می دونی چند تا شهاب سنگ آسمونی منتظرن تا رو سرت فرود بیان؟ می دونی  چند نفر اون بیرون دندون تیز کردن که غافل گیرت کنن؟ می دونی چقدر، "چقدر" قراره بالا پایین شی؟ می دونی چقدر قراره عقایدت رو بسوزونی و دوباره بسازی؟ بسوزونی و دوباره بسازی؟ می دونی دو سال دیگه به همه ی حرفا و خوش خیالی الانت می خندی؟ می دونی ؟ ها؟ می دونی؟ می دونی شاید یه روز تو هم جزو همون خل و چل هایی بشی که برای یه ساعت آرامش و خواب بدون درد دعا به جون روانپزشک ها بکنی؟ آخه تو  چی می دونی بچه؟ چی می دونی؟ 

اما فقط همین رو گفتم:
بچه ها! اگه می خواین بیاین تجربی "اینجا" رو درست کنین! ( اشاره به شقیقه) پزشک می شین که وقتی کسی با درد اومد پیشتون بدون درد بره! مهم نیست چه دردی!  اما باید درد رو براش محو کنین. همین...



.

۶ نظر:

فاطمه سیفان گفت...

همین؟
ولی الناز، بعضی درد ها هست که هیچ پزشکی نمی تواند محوشان کند. همدل نیستی با من؟

النازکرمی گفت...

چیز دیگه ای به در اون لحظه به ذهنم نرسید که ذوق و شوق یه اول دبیرستانی رو نکشه.
آره خیلی درد ها اینطوری اند....

الهام گفت...

معمولا آدما رشته ریاضی رو دوس دارن ولی به خاطر رشته های دانشگاهی و شغل آینده و اینا میان تجربی،مال ما که این جوری بود،شاگردات برعکسن!!چه خوب گفتی،"چه قدر" زیر ورو میشه همه عقاید و فکرای آدم تو همین چند سال دبیرستان،تا خود سال آخر پزشکیم نظرها خیلی تغییر می کنه راجع به رزیدنتی،چه برسه به دوم دبیرستان،اوووووووو!ا

النازکرمی گفت...

الهام من خودمم مثل این بچه ها بودم! و اکثر آدم ها هم که دیدم همین بودن . کلا نظری که از جامعه سراغ داشتم این بوده که تجربی آینده نداره! :))

این چیزا رو آدم باید خودش تجربه کنه که بفهمه! ترک برنامه ریزی و خوش خیالی و از همه مهم تر
deterministic
تصمیم گرفتن موجب مرض است!

UGD گفت...

دلم خاست داد بزنم : خواست
آخراش خیلی خوب بود

النازکرمی گفت...

اشتباه تایپی بود! مرسی، ندیده بودم!