۱۳۹۵ دی ۵, یکشنبه

من هربار که عطر تو به این دیار می رسد، از ماه بیرون می آیم و ستاره می شوم. آنقدر می درخشم تا تو مرا پیدا کنی و دست به سویم دراز کنی. دلم می خواهد تا ابد، جلوی پایت را نور بتابانم. حیران تو ام. بیا مرا از ماه ببر. من خودم را روشن کردم. دست تو گرم ترین است. مرا بنوش. عطرت حرام ترین لذت بخش من است. هر چقدر هم که بودنم گناه باشد، بیا و مرا به ماه چشمانت ببر. 

هیچ نظری موجود نیست: