۱۳۹۵ دی ۱۲, یکشنبه

عطر

 کاش می شد بو ها را هم ثبت کرد. آن وقت من بوی تن تو را می ریختم توی شیشه، و هر از گاهی سرم را می کردم توی شیشه و فکر می کردم تو اینجایی. اما حیف که نه طعم را می شود ثبت کرد و نه بو را. بو بهترین است. خصوصا عطر تو که روی نقطه نقطه ی مسیرت می ماند. و من برای چندمین بار که می گویم: 
این پخش می کند عطرت، 
این پخش که می کند عطرت، 
غریب ترین مردمان زمانه ام،
قریب به اتفاق تو می شوم...
بی آنکه بدانی،
یگانه ای برای من 

هیچ نظری موجود نیست: