۱۳۹۲ شهریور ۲۴, یکشنبه

بلای پی ام اس.

گاهی آدم می افتد به اداهای الکی در آوردن. روزهای پی ام اس است. بدترین روزهای هر ماه. اینجور وقت ها افسردگی شدیدی می گیرم. عم و غصه ی شدیییید و. همه ی بدبختی های زندگی و حتی دعوا ها و بدرفتاری هایم. این بار ولی خواستم ببینم می شود کاری ش کرد یا نه. ورزش کردم. هر روز هم تمرین رقص کردم. روحیه را خوب خوب نگه داشتم. اما...پروژسترون جور دیگری پدرم را در آورد. این جور وقت ها اکثر دختر های خورده فمینیست شروع می کنند به گفتن این حرف ها که مردسالاری که هیچ. طبیعت هم به زنان ظلم کرده. چه وضعیه؟  نصف ماه "کار" نمی کنی. که نصفش را مغزت کار نمی کند نصفش را بدنت. باقی ماه هم که سالمی باید همه ی گند هایی که در آن دو هفته زده ای جمع و جور کنی. بعد می گویند پتانسیل زنان و فلان و بهمان. حتی من هم یادم می رود که معمولا در بین دوستان غیر پزشک نشسته هم به نصیحت و اطلاع رسانی که این قضایا پروتکل دارد خب! اما من یکی که از پا در آمده ام. احمقانه ترین چیزی هم که دو روز است از پا درم آورده اشتهای کاذب است و تعجب معده ی کم خوراکم از این همه ورودی. معده درد مرا می کشد آخر. در حدی که افسردگی را ترجیح بدهم... ما اینجا امتیاز حق انتخاب داریم! اینطور می شود که یک مسئله ی ساده اینقدر اساسی می شود واثر گذار و علت همه ی معلول های غیرمنطقی دخترانه که البته صدایش هیچ وقت در نمی آید. باید دختر بود تا فهمید.که حتی انتخاب بین درد روح و درد جسم اینقدر می تواند سخت شود.

من هنوز معده درد دارم . انواع و اقسام درد ها و تورم ها را...  از مغز گرفته تا معده... 

۱ نظر:

سحر گفت...

بلای خانمان سوز