مکان: پشت چراغ قرمز
مرزداران
زمان: یکی از همین شب های بغض زده
پسر نسبتا متشخص مگان مشکی بغل دست ماشین من: می دونی چهرت
شبیه کیه؟
من ( گردن کج را چرخانده و به سمت او نگه داشتم و لبخندکی
زدم.): کی؟ ( فکرمی کردم می خواهد سر صحبت باز کند...مثل همه ی پشت چراغ قرمزی ها
و توی ترافیک های سنگینی ها و توی پمپ بنزینی های معمولی شهر)
او: همون بازیگره تو فلان فیلم ...همون دختره که نقش فلانو
داشت...اسمش یادم نمیاد...همون دختره دیگه
من: کدوم فیلم؟ من ندیدم! (با همون لبخندک زورکی)
او: همون فیلمه دیگه...که توش فلانی و فلانی هم بودن... (
این فلانی ها اسم بود ها...بنا به دلایلی استتار شده اند)
من: اصلا نمی دونم کدومو می گی!
او: حالا یادت باشه اگه دیدی حتما دقت کن
من: باشه
(چراغ کم کم داره سبز می شه)
او: خواستم بدونی چهره ی دلنشینی داری...مثل همون بازیگره...مراقب
خودت باش...شب به خیر، بای بای
و گاااااااز داد و رفت....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر