۱۳۹۶ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

من به نشانه ها اعتقادی ندارم. اولین بار نیست که اینقدر خسته شده ام از زندگی کردن. اینقدر به یک چیزی گیر داده ام که مطمئن شوم نمی شود. کار، درس، موقعیت، رابطه ، دوستی. هرجا هرچیزی برایم ارزش داشت تا آخرِآخرش ماندم، ناز نکردم. ترسیدم که از دستم برود. و دو دستی چسبیدم تا باور کنم دیگر جایی ندارم. 
اما الان، همه ش در حال جان کندنم که بروم سراغ چیز دیگری. نمی شود. نمی شود که نمی شود. خسته ام کرده اند از بس می گویند نه! نمی توانی. به درد نمی خوری. از تو بهتر هست. پول خرج تو نمی کنیم...نشانه است که باید ول کنم و این راه درست من نیست؟ پس راه درست من چیست؟ چه کوفتی ست که من هیچ جا جا ندارم؟
بغض خفه ام کرده. هر روز بیدار می شوم، امیدوار می شوم. می نشینم پای لپ تاپ و امیدم را حواله می کنم بلکه اتفاقی بیفتد و نمی افتد. فوریه شده و کابوس دارم که باز هم مجبور باشم این زندگی بی سر و ته را ادامه بدهم. بی سر و ته. که مال من نیست. من به جای بقیه زندگی کردم. برای بقیه دویدم. و ته دویدن ها هیچی نبود. 
موفقیت های خوب برای من نیست. از 18 سالگی در گوشم می گفتند که راه آسان را برو تو نمی توانی. دیدی که نمی توانی. و الان دست و پای من شل شده. انگار هیچ چیز این زندگی را نمی توانم. نه بیدار شدن، نه خوابیدن، نه خوردن، نه نخوردن، نه حرف زدن، نه دیدن، نه شنیدن، نه شنیده شدن، نه تنها نماندن. سهم من تنهاییست و سرخوردگی از این همه جان کندن. نفسم بریده. کاش اصلا هیچ کدام از این کارها را نمی کردم. 15 سال است که اشتباه آمده ام. و این تقصیر همه ست. هیچ چیز برایم نمانده و فکر نمی کردم در 28 سالگی به بن بست رسیده باشم، حوصله زندگی را نداشته باشم. غصه بخورم و حس کنم دیگر زندگی تمام شد. باید همین کوفت را پذیرفت و من خسته م از کول کردن همه چی و تنهایی راست و ریست کردن همه چی و نق نزدن و محبت ندیدن و رو دست خوردن و باز تنهایی و بی پشتوانه همه چیز را مرتب کردن. خانه نداشتن، امنیت نداشتن و بی هدف و بی انگیزه بودن. از 4 تا دوست نزدیک زندگی در یک سال رو دست خوردن. 28 سالگی های 14 سالگی م اینجوری نبود. اما... به مرگ فکر کردن آنقدرها هم که فکر می کردم سخت نبود. 

خستگی، دردی ست خاموش، ذره ذره از پا می اندازدت. که خودت دلت بخواهد دیگر نباشی. و من دلم همین را می خواهد. 
دیگر نباشم.

کاش روز دیگری نباشد. از صبح ها خجالت می کشم

هیچ نظری موجود نیست: