از کار بی کار شدم.
اما ناراحت نیستم. چرا؟ چون آگاهانه کار رو به اینجا رسوندم که بهم نگن بدقول. اما به خودشون بگن لجباز. ظاهرا موفق شدم و مجبور شدم تلفن هاشون رو بلاک کنم.
یادم افتاد که خود خانوم گفته بود، یه آملی وقتی سر لج بیفته خون جلوی چشماش رو می گیره و هیچی جز لجبازی و انتقام نمی بینه. هر کاری می کنه و وقتی پشیمون شد، به روی خودش نمیاره و همچنان به رفتارش ادامه می ده. کافیه به حد آستانه برسونی ش تا یه هو یه تصمیم بگیره که به خاک سیاه بنشونتت و بی عقلانه به این کار بپردازه. بین ما چی شد؟ :
--آقای "ر" برای اصلاح لمینیت های کامپوزیتی تون، جلسه ی سومی ممکنه نباشه (آروم می گم، من دارم از اینجا می رم و قیافه ی بهت زده می گیره) توی سالن باش، خودت رو هر از گاهی توی آینه ی دیواری ببین و هر ایرادی هست بهم بگو تا برطرف کنم.
-پس شماره تون رو بدید برای لمینیت دندان های پایینم هم با خودتون هماهنگ کنم...
-- شششش، آروم! باشه، هماهنگ می کنم.
.
.
.
.
.
.
-- خب میثم خان هنوزم که اینجایی
- بله ..(حرفش رو قطع می کنن)
--- خانم دکتر این دندونش(من حرفش رو قطع می کنم)
--خودت بگو میثم. باید مشکلت رو خودت عنوان کنی...
(چشم غره، چشم غره که از سنگینی ش شونه هام خم می شه و درد می گیره)
.
.
.
-- پسر جون! مشکلاتت رو خودت باید عنوان کنی و نذاری کسی جای تو حرف بزنه...
- درسته که من این مشکل رو همیشه داشتم ولی این بار اصلا مهلت ندادن حرف بزنم...
.
.
.
طبق معمول با عصبانیت تمام مطب رو ترک کرده بود و منم عین خیالم اصلا نبود. اومدم خونه، پیام دادم که این دو روز رو هستم و کارای نصفه بیمارام رو بذارید تا جمع و جور کنم.
--- فعلا نیازی نیست؟
--مثل اینکه متوجه نشدید، روز کاری م رو نمی خوام تعطیل کنم.
--- یک تسویه می مونه که انجام می دم ، پیروز باشید...
اینم به قول خودشون یک آملی احمق و لجباز و عصبی و ...(خدا شاهده در تمام جلسات من سکوت بودم و همین حرفا رو خود شخص شخیصش می زد) بعد از تسویه ، و به زور پولم رو از حلقومشون بیرون کشیدن، یه اس ام اس خواهرانه و بلند بالا فرستادم که تمام ضعف های کاری شون رو می گفت و دعای خیر بود. قبل از اینکه جوابی بده، بلاک شد، بلاک شدن. و خبر رسید که پشیمونن و تماس می گیرن...
کاش بیشتر خودشون رو می سناختن قبل از ایراد گرفتن از قوم پدری و .... اخلاق بد، می تونه ژنتیکی باشه و منحصر به قوم...اما شناخت و اصلاحش حد و مرز نمی شناسه.
پ.ن: باید نتیجه بگیرم که گیر آملی ها و توابعش نیفتم؟
یادم افتاد که خود خانوم گفته بود، یه آملی وقتی سر لج بیفته خون جلوی چشماش رو می گیره و هیچی جز لجبازی و انتقام نمی بینه. هر کاری می کنه و وقتی پشیمون شد، به روی خودش نمیاره و همچنان به رفتارش ادامه می ده. کافیه به حد آستانه برسونی ش تا یه هو یه تصمیم بگیره که به خاک سیاه بنشونتت و بی عقلانه به این کار بپردازه. بین ما چی شد؟ :
--آقای "ر" برای اصلاح لمینیت های کامپوزیتی تون، جلسه ی سومی ممکنه نباشه (آروم می گم، من دارم از اینجا می رم و قیافه ی بهت زده می گیره) توی سالن باش، خودت رو هر از گاهی توی آینه ی دیواری ببین و هر ایرادی هست بهم بگو تا برطرف کنم.
-پس شماره تون رو بدید برای لمینیت دندان های پایینم هم با خودتون هماهنگ کنم...
-- شششش، آروم! باشه، هماهنگ می کنم.
.
.
.
.
.
.
-- خب میثم خان هنوزم که اینجایی
- بله ..(حرفش رو قطع می کنن)
--- خانم دکتر این دندونش(من حرفش رو قطع می کنم)
--خودت بگو میثم. باید مشکلت رو خودت عنوان کنی...
(چشم غره، چشم غره که از سنگینی ش شونه هام خم می شه و درد می گیره)
.
.
.
-- پسر جون! مشکلاتت رو خودت باید عنوان کنی و نذاری کسی جای تو حرف بزنه...
- درسته که من این مشکل رو همیشه داشتم ولی این بار اصلا مهلت ندادن حرف بزنم...
.
.
.
طبق معمول با عصبانیت تمام مطب رو ترک کرده بود و منم عین خیالم اصلا نبود. اومدم خونه، پیام دادم که این دو روز رو هستم و کارای نصفه بیمارام رو بذارید تا جمع و جور کنم.
--- فعلا نیازی نیست؟
--مثل اینکه متوجه نشدید، روز کاری م رو نمی خوام تعطیل کنم.
--- یک تسویه می مونه که انجام می دم ، پیروز باشید...
اینم به قول خودشون یک آملی احمق و لجباز و عصبی و ...(خدا شاهده در تمام جلسات من سکوت بودم و همین حرفا رو خود شخص شخیصش می زد) بعد از تسویه ، و به زور پولم رو از حلقومشون بیرون کشیدن، یه اس ام اس خواهرانه و بلند بالا فرستادم که تمام ضعف های کاری شون رو می گفت و دعای خیر بود. قبل از اینکه جوابی بده، بلاک شد، بلاک شدن. و خبر رسید که پشیمونن و تماس می گیرن...
کاش بیشتر خودشون رو می سناختن قبل از ایراد گرفتن از قوم پدری و .... اخلاق بد، می تونه ژنتیکی باشه و منحصر به قوم...اما شناخت و اصلاحش حد و مرز نمی شناسه.
پ.ن: باید نتیجه بگیرم که گیر آملی ها و توابعش نیفتم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر