۱۳۹۳ مهر ۱۸, جمعه

پشت چراغ قرمز 3

این بار در ترافیک بودم. ترافیکی که چراغ قرمز هایش ابهتی نداشت. چه فرقی می کند کجا؟ گردن که می چرخاندم دیدم راننده ی بغلی شبیه تو بود.. البته که دختری هم کنارش بود. ولی شبیه تو بود. شبیه قبلن های تو بود با اینکه می دانم دیگر اونجوری نیستی. ماشینش هم ماشین تو نبود. ولی فکر می کردم که شاید ماشینت را عوض کرده باشی. چراغ که رد شد سعی کردم دنبالت بیایم و ببینم که واقعا خودت هستی یا نه. ترافیک که نمی گذارد. حرص می دهد آدم را فقط. به همین بلاهت قانع شده بودم که دنبال کسی کنم که با این وصف به احتمال خیلی کم تو باشی. اما من برایش تلاش کردم و حرص خوردم. و نشد... می دانی؟ از آن احمقانه تر آن که دیگر دلم هم تو را نمی خواست..اما نمی دانم چرا می خواستم دنبالت کنم...

با من این کار را نکن
لطفا
من آدم نفرت ورزیدن نیستم

هیچ نظری موجود نیست: