۱۳۹۵ فروردین ۳, سه‌شنبه

 اینا رو ببین...هر سال این موقع سر در میارن و می شکفن. به امید به بار نشستن . ولی وای از اون روزی که باد و بارون از پا بندازتشون. این حال منه هر سال. با امید سر بر می دارم. اما پیر و فرسوده می شم و دستم رو به آسمون می مونه و پژمرده تر از همیشه م می افتم زمین. هر سال باز نفس تازه می کنم اما دریغ از باد و تگرگ بی موقع.امسال اصلا نشکفتم. باز نشدم و امیدی ندارم. به 94 که نگاه کردم هیچ چیز نداشتم برای مرور و خوشحالی. به 95 که نگاه می کنم می ترسم از اومدنش. هر سال همینم. تکرار و تکرار و تکرار...کاش مثل اینا سفید بودم.

هیچ نظری موجود نیست: