۱۳۹۲ دی ۲۲, یکشنبه

هنوز راضی ام. از تنها چیزی که برایم مانده. از اینکه دارم کم کم می فهمم و می رقصم. از اینکه می توانم برقصم. از اینکه تحت هر شرایطی هیچ چیز نمی تواند باعث شود که نرقصم. از اینکه می توانم همه ی درد هایم را با رقصیدن فراموش کنم. از اینکه هر آهنگی را که بشنوم نشان کنم که باهاش برقصم. از اینکه می توانم درس و امتحان و کار و همه ی مشکل ها و گره ها را بگذارم پشت سر و آی بچرخم و خم شوم و بلند شوم و خودم را بیندازم روی زمین و برقصم و برقصم و برقصم. چقدر راضی ام که می توانم بگویم گور پدر همه چیز و همه کس و بی وقفه...برقصم... 

هیچ نظری موجود نیست: